مهیار مهیار ، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

مهیار جون مامان و بابا

بابایی کجایی............

1390/9/4 16:16
نویسنده : مامان مهناز
711 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم گفته بودم خيلي بابايي هستي ولي ديگه انقدر نه.نميگي ماماني حسوديش ميشه؟!!!

niniweblog.com

ديشب بابات رفت تهران تا ماشين بخره و شب خونه نبود

من و تو هم مثل هميشه تو اتاق تو و روزمين خوابيديم.نصفه هاي شب بود كه پاشدي و گريه كردي

niniweblog.com

...صبح ها كه از خواب پا ميشي ميري تو اتاق خواب ما و يكم هم پيش بابات چرت ميزني

ولي نصفه شب نميرفتي...كه ديشب رفتي تو اتاق و رفتي رو تخت و شروع كردي به گريه و هيچجوري اروم نميشدي ميمي رم اصلا تحويل نميگرفتي   

niniweblog.com

    

همچين چسبيده بودي به بالش بابات كه واقعا نميدونستم چيكار كنم

niniweblog.com

.تا رفتم پليوري كه قبل رفتن عوض كرده بود و گذاشته بودم بشورمو اوردمو و پيچيدم دورت...

با نابوري من اروم شدي و همونجا خوابيدي.

niniweblog.com

..تا صبح رو تخت بوديم و ميترسيدم ببرمت يه وقت دوباره گريه نكني

ديگه نفهميدم چجوري صبح شد...فقط صبح خيلي كمر درد داشتم چون يه جوري خوابيدم كه از همه طرف گرفته باشمت............

اگه بابات بود ذوق مرگ ميشد واقعاااااااااا

niniweblog.com

اتاق يكم سرد بود و صبح يكم سرفه ميكردي خلاصه خدا بخير كنه................

niniweblog.com

البته اشتباه نكنم اسيا ها تو راهن و ادا اصولاي اونان كه پيش پيش اومدن..........فدات شم 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سورنا
7 آذر 90 14:27
الهی .چقدر به باباش وابسته است اونقدر که با بوی باباش خوابیده.باباش بفهمه چه کیفی میکنه.