نوبت مامانیه!!
سلام عسلم الان که دارم مینویسم تو مثل فرشته ها خوابی و نمیدونم چرا از تماشا کردنت سیر نمیشم......
مامان جونم خدا رو شکر دیگه تغریبا خوب خوب شدی واثری از سرما خوردگی و تب نمونده ولی متاسفانه مامانی جون که تو این چند روز بیماری مهمونش بودیم و کللللی زحمت ما رو کشیدسرما خورده!!!
به خاطر زحمتات خیلی ممنون مامانی جون
حتما از ما گرفته چون هیشکی نیست که تو رو ببینه و بتونه ماچ کردن خودشو کنترل کنه.
کاش میشد ما هم مواظب اون باشیم تا خوب شه ولی میدونم اینجا نمیمونه و اگه ما بریم براش زحمت داریم
ماشاا... کنجکاوی های شما امون نمیده که من جایی برم
منم واسه اینکه هی سرت غر نزنم و نگم دست نزن فعلا جایی نمیرم تا یکم بزرگ تر شی و هم معنی حرفامو بهتر بفهمی هم هشدارهام یادت بمونه!!!
قربون گل پسر خودم برم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی